- قلوه سنگ
- قطعه سنگ کوچک ناتراشیده درشت تر از گردو تا اندازۀ یک سیب
معنی قلوه سنگ - جستجوی لغت در جدول جو
- قلوه سنگ
- واژه پارسی است گرده سنگ
- قلوه سنگ ((~. سَ))
- سنگ های کم و بیش درشت که از ریگ درشت تر ولی از قطعه سنگ کوچک ترند، قطعه ای سنگ نتراشیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگهایی کم و بیش درشت تر ولی از قطعه سنگ کوچکترند. بطور متوسط ابعاد آنها از یک گردو بزرگتر و از یک انار متوسط کوچکتر است. قلوه سنگ ها بر اثر چسبندگی با یک خمیر آهکی سنگهای جوش را به وجود می آورند، قطعه ای سنگ نتراشیده
سنگی که از عناصر مختلف تشکیل شده و ورقه ورقه بنظر میاید. جزو غالب ترکیب آن رست است
نوعی سنگ به رنگ خاکستری که به ورقه های نازک شکافته می شود، سنگ لوح
پارسی است کوپن کوبن کلماسنگ فلاخن
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلاسنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
واژه پارسی است گرده کن یا قلوه کن شدن، گیر کردن پارچه به چیز نوک تیز و پاره شدن آن
ویژگی پارچه یا جامه ای که به میخ یا چیز دیگر گیر کرده و سوراخ شده باشد